۱۳۸۷ تیر ۲۶, چهارشنبه

چشم براهی



خوابوار

شعرگونه

از شط ِ چشم براهی هایم

می گذری

آرام و بی شتاب

و در رویاهایم

همسان جاده ای بی انتها

امتداد می یابی


***


کهکشانی از ابریشم و لبخند

سالهای عاشقیم را

ترسیم می کند.

نبض ِ زیستن

اما

در تار و پود جانم

جانی دوباره می یابد

یادآور ِ تراوش باران

در سالهای کویری!

هیچ نظری موجود نیست: