
دردانه های باد
دردانه های باران
دردانه های عصیان
- رستاخیز
نثار ِ خاک ِ تو –
- « آلتا گراسیا»
هم از آن هنگام
که باغی شدی بارآور
در ذهن ِ کار و رنج ِ زمینی
و مادرانه فرارویاندی در دامنت
تفسیر ناب ِ هستی را
سرودواره ی طغیان را !
تا مادران خاک
نجواگران ِ سرودی باشند
بر گوش های منتظر انسان !
« آلتا گراسیا »!
« ارنستو »**
- این زنده رود سرکش ِ عصیان –
در گدار ِ رهایی
از دامن ِ تو فرارویید
با غرشی به « رپ رپه » ی هزار مسلسل
از کرانه ی بیداد
تا قله ی بلند ِ « سیرامایسترا» ***
و « ونسر ِموس»****
سرودی شد بردهان هزاره ی فریاد!
« آلتا گراسیا »
چه با شکوه و سرافراز بود
برخاستن ِ سروی از سینه ات
برآشوبای خواب ِ جانیان ِ خاک
چونان شیارگونه خروشی
برگوش های خفته ی این قرن
« آلتا گراسیا » !
فریاد کن آواز عشق را !
عشق را!
عشق همین بود
عشق همین است
سرزنده
چموش
- خار ِ چشم ستم-
ما را چه باک ، آلتا گراسیا
که خیل ِ خفاشان
خونِ سرخ ِ جوانت را
در جام هیستریک
به بزمی شبانه نشستند!
ما را چه باک
که
در هنوز و همیشه ی تاریخی
در فصلِ داس و دشنه و دشنام
تن پاره های سرو و سپیدار
آونگ ِ
دارِِ ِ ترس ِ جبونانِ است
***
بی شک
سکوت همیشه نشان رضایت نیست
که خود فریاد، نه
نهیبی است راهجوی
در ملقتای شهامت و دانایی
که
پایه های خانه ی بیداد را
در گردباد ِ واژه ی بیداری
به لرزشی ابدی
درخواهد پیوست!
« آلتا گراسیا»
راهیان عشق
خود چاوشان سپیده و صبحند!
* « آلتا گراسیا» شهری در آرژانتین، زادگاه چه گوارا
** « ارنستو » ، (چه) گوارا
*** « سیرامایسترا» ، مکانی در کوبا که نبرد آزادی بخش کوبا از آنجا آغازید.
**** «ونسر ِموس» سرود ِ پیروزی و نام ِ نخستین فرستنده ی رادیویی رستاخیزِ کوبا.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر