
شبِ اعدامِ لبخندِ گلِ یاس
شبِ خنجر، شبِ خفت، شبِ داس
شبِ آیینه در پندارِ تسلیم
شبِ دندانههای تیزِ الماس
***
شبِ بگسستنِ زنجیرِ پیوند
شبِ زندانِ شبِ شیون شبِ بند
شبِ پرسش، شبِ پاسخ، شبِ خوف
شبِ اندوه بر سیمای لبخند!
***
سوارِ غم! بدریای دلم زن!
چو زخمِ کهنه بر پای دلم زن
به تش درکش تو کانون خونین
بکش خنجر به هرجای دلم زن!
***
تبر؟
- کابوسِ دیرینِ سپیدار!
زبانِ تیغ؟
- اندوهِ چمنزار!
شقاوت؟
- زندگی! –
- آنسان که ماراست!
جهالت؟
- زهر خوابِ چشمِ بیدار!
***
ببین سرنیزهها را در شبِ دار!
ببین نقشِ ستم بر چشمِ دیوار!
ببین بهتِ گلوگیرِ سپیده
در این خفاشخوانِ سردِ رگبار!
***
مگو بارون! بلا بارونه انگار
که غم در هر رگم میخونه انگار
فدای چشم تو مادر که یکریز
برای زندگی گریونه انگار!
***
بیا با اخگری از جنسِ فریاد
سپیده برنشان بر شامِ بیداد
بیا آتش بزن پرچینِ غم را
نشان اندوه را بر دامنِ باد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر